لطفا کمی صبر کنید
دست نوشت های شهید جلال سهلی
صفحه اصلی
جستجوی کامل شهدا
اطلاعات شهدا
خاطرات شهدا
کتابخانه دیجیتال شهدا
صوت و تصویر شهدا
گروه ثبت خاطره
یادواره شهدا
معرفی کوتاه یادواره شهدا
شهید بابا رستمی
جلسه میثاق با شهیدان
منطقه عملیاتی کربلای5
گالری تصاویر
آرشیو سامانه
آرشیو اطلاعات
نقشه سایت
تماس با ما
دو فیلم سخنرانی شهید اویسی
احمد صغیرزاده
جلسه میثاق با شهیدان درفروردین ماه 1397–
بررسی نقاط قوت و ضعف نیروهای ایرانی توسط ارتش عراق
جلسه میثاق با شهیدان آبانماه 1394
جلسه میثاق با شهیدان در مهرماه 1394
فرمانده سلام
پیوستهای سند راهبردی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس تصویب شد
مهدی فرودی به روایت مهدی
فراخوان
بخشی از پیام حضرت امام به مناسبت پذیرش قطعنامه 598
شهید محمدرضا حسیتی مقدم
معرفی سایتهای تخصصی دفاع مقدس
پایان انتظار 30 سالۀ مادر
داود گریوانی
لبخند فریبگرانه دشمن نباید کسی را دچار خطا کند
فرمانده تیپ اطلاعات عملیاتی حر شهید سید علی حسینی
امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب در اجتماع پر شکوه دهها هزار نفر از فرماندهان بسیج
روایت جنگ هشت ساله، اگر هشتاد سال هم طول بکشد، جا دارد
دفاع مقدس در کلام امام خمینی
دفاع مقدس در کلام امام خامنه ای
اسکندر (علی) آرمین
خلاصه زندگینامه حاج آقا مصطفی خمینی
یادداشت ها
زندگینامه شهید محمدرضا اویسی ثانی
شهید عارف
دست نوشت های شهید جلال سهلی
حمیدرضا صدوقی
"غواصها بوی نعنا میدهند"
حمید حسام
اعیاد شعبان مبارک
بحارالانوار: ج 53
آرشیو یادداشت ها
مقالات
مناجات نامه همراه با خاطرات و زندگی نامه شهید
شهید جمشید ضیایی
شهیدانی که شفیع هم شدند
شهید بابا نظر
شهید حسینی محراب
دکتر سید احمد محدث
معرفی کتاب تشت آتش
دکتر سید احمد محدث حسینی
آرشیو مقالات
گفتگو ها
عباس دست طلا
محبوبه معراجی پور
دانشجوى شهید سیدمحمد عرفانیان
مادر شهید
حتی یک روز از جنگ را نتوانستهایم بیان کنیم
حمیدرضا صدوقی
شهید کاوه
جمید رضا پنداشت پور
آرشیو گفتگو ها
گزارشات
نقش ایمان درجنگ
موسسه سیره شهدا
آرشیو گزارشات
دست نوشت های شهید جلال سهلی
حمیدرضا صدوقی
نگ تحمیلی هشت ساله با همه مصائب و تلخیهایش، برکات و نعمتهای زیادی به همراه داشت. ارتش ما به استقلال رسید، سپاهی بزرگ و مردمی شکل گرفت، وحدت و یکدلی را تجربه کردیم و مهمتر از همه اینکه خودباوری و نترسیدن از مرگ را به جوانها هدیه داد. جوانهایی که زندگی روزمرهای داشتند و نهایت آرزویشان رسیدند به دانشگاه و ازدواج بود. جنگ به آنها آموخت که چطور و چگونه به مقام عارفانی برسند که ره صدساله را یک شبه طی کردهاند. از آنها جوانها، بهویژه آنهایی که به شهادت رسیدند دستنوشتههای ارزشندی برایمان به یادگار مانده است که هرکدامشان میراث گرانقدر فرهنگی است. شهید جلال سهلی دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد یکی از آنهاست:
سفر به حقیقت
جلال سهلی
برای سومین بار است که عازم بهترین و مقدسترین مکان میشوم، جایی که نامش انسان را به یاد تمام خوبیها و پاکیها میاندازد؛ جایی که «من»، «ما» میشوند و «ما» ا... . جایی که زمینش را بالا بردهاند، آنقدر که از آسمان هم بالاتر است.
این بار با فرمان و دستور صریح امام که جانم فدایش باد کاروانی از دانشجویان عاشق و شیفته راهی جبهه شدهایم. هنوز آغاز سفر است؛ سفر از پوچی به حقیقت، از تباهی به جاودانگی، از مردهگی به زندگی، از من به ما و خدا. سفری که در هر صورت سودبخش است و پرفایده در این سفر سرمایه ما جانهای ماست، میخواهیم رضای خدا را بخریم پس باید خیلی دقیق باشیم؛ چراکه معامله بزرگی با خداست، شاید این معامله در این زمان و شاید در هم زمانی هدف خلقت باشد.
اکنون نزدیک تهران هستیم جایی که اگر امام در آنجا نبود اصلا دوستش نداشتم. خیلی دلم میخواهد او را ببینم، ببوسمش، ببویمش، او را در آغوش بگیرم و آنچه در دل دارم در گوشش زمزمه کنم. آخر او درد را و غم را خوب میشناسد. امیدوارم موفق به زیارتش شوم.
اکنون در پادگان اهواز و در محل قرارگاه نجف اشرف هستیم، جایی که درست دو ماه پیش برای عملیات والفجر٨ آمدیم. بسیاری از بچههایی که دفعه پیش همراهان بودند حالا شهید شدهاند. خدایشان رحمت کند و به ما نیز توفیق مرگی پاک همچون اولیایش را عطا فرماید.
امروز هرکدام از فرماندهان واحدشان را معرفی کردند؛ ادوات، تخریب، تبلیغات و...
برادر عبدا... مسئول اطلاعات عملیات لشکر٥ نصر واحدش را اینطور معرفی کرد که «این قسمت قبل از حمله درگیر است، بعد از حمله نیز درگیر است و در موقع حمله نیز درگیر. ما بچههایی را میخواهیم که از همه چیزشان گذشته باشند.»
دستهام را از یگان دریایی به اطلاعات عملیات تغییر دادهام. قرار است یک ماه آموزش ببینم که از همین امروز و بهطور رسمی شروع میشود. در همین نصف روز اندازه یک ماه ورزش و نرمش کردهایم؛ اما آنچه بسیار ارزش دارد، عبادتهای اینجاست. نمازها و دعاهای عاشقانه آنچنان از روی اخلاص است که آدم احساس میکند یک نفر را در قلبش میشوید.
الان ساعت هفت است. قرار است فرمانده لشکر، برادر قالیباف تا چند لحظه دیگر برایمان صحبت کند. بچهها هر یک در گوشهای از بیابان و در زیردرختی نشستهاند. این سخن از جنگ است و رزم و شجاعت و شهادت. همه خود را تشیع کرده و به اینجا آوردهاند. باورکردنی نیست دانشجوی سال آخر مهندس مانند یک عارف پیر در نیمهشب ناله میکند و مانند شیر قبل از سپیده صبح فریاد «یاا...» میکشد و ورزش رزمی میکند تا خود را بسازد و بیازماید.
خدایا چه بودیم و چه کردی، راضیام به رضای تو و تسلیم به امر و فرمان تو.
خیلی وقتها خودم را توجیه میکنم که دانشگاه و مدرسه و مسجد هرکدام به نوبه خود جبههای است که انسان میتواند در آنجا، هم خودش را بسازد و هم آینده جامعهاش را؛ ولی هیچ نتوانستهایم خودم را راضی کنم. راستش را بخواهی مثل پرندهای فراری هستم که تنها آشیانه خود و محل آرامش دلم را در سنگرها و پشت خاکریزها میبینم...
تنها آرزویم این است که باز بتوانم هوای جبهه را تنفس کنم و آخرین نفسها را در جبهه باشم.
بهترین جای دنیا، همین جایی است که الان نشستهام، شهر اهواز، پادگان٩٢ زرهی و زیر یک درخت، اینجا کارمان مشکل است، هوا گرم و بیدارخوابی زیاد است، حتی در ساعت دوازده ظهر و نیمهشب هم کار میکنیم؛ ولی به خدا قسم هیچ وقت خسته نمیشویم. اینجا نه پادگان است نه جبهه و نه خانه، یک جای بهخصوص است هرکدام از بچهها مثل فرشته، مهربان هستند. هرکسی هر وقت که بخواهد میتواند وسایلش را بردارد و برود خانهاش؛ ولی اینجا هم عاشقاند. ای کاش میتوانستی فقط یک شبانهروز را اینجا باشی تا ببینی که چه میگویم.
تنها نگرانیای که دارم این است که آیا آنچه انجام میدهم و از آنچه دوری میکنم؛ آیا همه و همه برای خداست یا نه که اگر برای غیرخدا باشد و ای بر من، وای بر من، وای بر من
شهید جلال سهلی
حمیدرضا صدوقی
نظر خواهی
1
)
محمد
او یکی از بهترین بندگان خدا بود.
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
متن نظر :
پیوند ها
آمار بازدید
بازدید امروز
238
بازدید
بازدید دیروز
352
بازدید
بازدید کل
2522538
بازدید
کلیه حقوق مادی و معنوی این سامانه متعلق به پایگاه میثاق با شهیدان می باشد.
Copyright © 2013 - Design and Powered by
Pejvak Soft